خوشبختانه نسبت به چند سال پیش تعداد وبلاگهایی که در مورد مهاجرت مینویسند بیشتر شده. منهم سعی میکنم بنویسم ولی متفاوت. مدل خاص خودم. شاید کسی استفاده کرد.


۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه

گفته بودم عاشقم؟

دیروز کارم با دکتر قلب تموم شد .... دیگه اکو هم کردم و گفت پاشو برو پی کارت مسخره کردی!!!!
دو سه تا نکته ی ریز وجود داره که از بچگی هم بوده و مهم نیست....

همه دکترها با تعجب میگن ضربان قلبت بالاست....
اینجور وقتها میخوام برگردم بگم یعنی تو که دکتری تو عمرت ضربان قلب بالا ندیدی؟
این یکی که خیلی باشعورتر از بقیه بود - بهم گفت دوچرخه سواری کن- گفت اضطراب نداری؟
گفتم داشتم قبلا قبلنا.... اما دو سالیه که ندارم... بعد یادم افتاد و گفتم البته گاهی میاد ها....
ولی خودم میدونم اضطراب نیست.... عاشقیه....
آدم عاشق همیشه ضربان قلبش بالاست...
اون سه سالی که عاشق نبودم باید ضربانم رو چک میکردن.....
قسم میخورم اون سه سال نرمال بوده....

راستش اصلا حوصله نداشتم واسه دکتره توضیح بدم همیشه عاشق یعنی چی.... حوصله نداشتم براش باز کنم که عشق همون انرژی هیجان یافته ست ... حوصله نداشتم بگم من بمب انرژیم.... اونم از نوع خیلی خیلی خطرناکش....
دیگه اصلا جاش نبود براش توضیح بدم که این انرژی آزاد نشده ولی هیجان یافته چه میکنه با بافت طبیعی بدن من....
که چه تخریب گاه به گاهی صورت میگیره درون من....
که چه انرژیی این سالها هدر رفته .... که میتونسته چه تکونی بده دنیا رو.... که اگه بخوام آزادش کنم میزنه درب و داغون میکنه همه رو....

نگفتم...
یه قرص پروپرانولول داده... میگه به همه ۱۰ میدم به تو ۲۰ میدم چون ضربانت بالاست....
خواستی بخور نخواستی نخور... خواستی ۲۰ بخور دیدی زیاده نصفش رو بخور...
کم مونده بود بگه هرگهی خواستی بخور ....

قرصه رو گرفتم.... نگهش داشتم که هروقت عاشقیت توی وجودم زد بالا یکیش رو بخورم و خفه بشم!



۱ نظر:

ویدا گفت...

وای خیالم راحت شد ولش کن این قرص ها رو . راستی تو آزمایش تیروئید هم حتما دادی مگه نه ؟