خوشبختانه نسبت به چند سال پیش تعداد وبلاگهایی که در مورد مهاجرت مینویسند بیشتر شده. منهم سعی میکنم بنویسم ولی متفاوت. مدل خاص خودم. شاید کسی استفاده کرد.


۱۳۹۴ فروردین ۳۱, دوشنبه

جالبه.
با همه ی اطلاعاتی که در مورد مهاجرت و کانادا داشتم بازهم همه چیز برام عجیب و غیرمنتظره ست.

نظر من:
مهاجرت نه خوبه نه بده.
یه کاریه که یا باید انجامش میدادی یا نه.
یه حرکته ... یه ادامه ی زندگیه.
مثل اینکه از ۷ سالگی باید بری مدرسه.
ممکنه مدرسه رو دوست داشته باشی ممکنه بدت بیاد. یه مدرسه شاید بهتر از یه مدرسه ی دیگه باشه. ولی بهرحال گریز ناپذیره.
حداقل برای من که اینطور بود.
شرایط جوری نبود که انتخاب کنم.
البته همیشه آدم انتخاب داره. ولی همیشه اینطور نیست که حق انتخابش کاملا عادلانه باشه.
گاهی میمونی بین یک اجبار و یک اجبار دیگه.
نمیگم بد و بدتر. نمیخوام ارزش گذاری کنم. صرفا فقط یک اجبار و یک اجبار دیگه.
باید انتخاب کنی. و گاهی چنان شرایط واضح بهت میگه کدوم که در حقیقت انگاری حق انتخاب ازت گرفته شده.

تنها چیزی که از قبل مطمئن بودم و هنوز هم مطمئنم اینه که فقط و فقط در صورتی میتونی ازش عبور کنی که با تمام آگاهی انتخابش کرده باشی.
نه آگاهی از اینکه چی پیش میاد یا چی خوبه و چی بد. آگاهی از اینکه این تنها انتخابت بوده!
اینکه باید اینکار رو میکردی.
اگه یک لحظه یه جایی به این موضوع شک کنی نابود میشی.

۳ نظر:

raha گفت...

خیلی خوب توصیف کردی . نمیدونم هنوز اینجا میای یا نه ؟

آنی گفت...

آره بابا...
یعنی نه بابا...
نمیام اینجا! :))))

ناشناس گفت...

عالی بود