خوشبختانه نسبت به چند سال پیش تعداد وبلاگهایی که در مورد مهاجرت مینویسند بیشتر شده. منهم سعی میکنم بنویسم ولی متفاوت. مدل خاص خودم. شاید کسی استفاده کرد.


۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

پسره تموم راه رو برای دوست پنج ساله ای که امسال به مقطع بالاتر رفت و مدرسه هاشون جدا شد گریه ی سوزناک کرد...
و من هم پابه پاش اشک ریختم....
الان نشسته پای ویلای من و میخنده و من آهنگ گذاشتم توی گوشم و بغض همه ی وجودم رو گرفته!

۳ نظر:

بهاره گفت...

انی جون سلام خوبی؟خیلی وقته ازت خبری نیست چند وقت پیشا می خواستم بهت زنگ بزنم ملاحظه کردم .دختر دلم از بغض داره می ترکه بریم یه جایی بشینیم و گپ بزنیم .دیگه این روزها نمی یاد

بهاره گفت...

ملاحظه اینکه مبادا مزاحم بشم یا اینکه اصلا منو یادت هست؟یا اینکه بگی برو بابا دلت خوشه!یا اینکه ...
خب بزن بریم .کی؟ کجا ؟خوبه که به هم نزدیکم هستیم ها

رها گفت...

جای منو خالی کنین . اگه نیمکت گردالو دیدین یه کیف بذارین جای من کسی نشینه .