خوشبختانه نسبت به چند سال پیش تعداد وبلاگهایی که در مورد مهاجرت مینویسند بیشتر شده. منهم سعی میکنم بنویسم ولی متفاوت. مدل خاص خودم. شاید کسی استفاده کرد.


۱۳۹۱ دی ۱۲, سه‌شنبه

امروز یکی زنگ زد که ازمون بپرسه پرونده مون در چه حالیه... ما هم حسابی ناامیدش کردیم رفت.... چون اون تازه رسیده به مرحله ای که ما سه سال قبل بودیم!

من حالم خیلی خوبه... فقط چون هوا خیلی کثیفه سرفه م ناجوره... مامانم هم دو شبه حالش بد میشه ولی اون سر شهره و تنهاست... و من یه کوچولو نگرانشم....

بچه ها توی خونه ن.... جوجه هام رو خیلی دوست دارم... امروز کلی زحمت کشیدن خونه رو تمیز کردیم... عین طویله شده بود... مخصوصا اتاق این جوجه ها....
یه اتاق خیلی فسقلی که نور هم درست نداره... ده متر نمیشه.... بعد یه پسر ۱۱ ساله با یه دختر ۹ ساله با کلی وسیله و اختلاف سلیقه!!!!!! اهل بریز و بپاش و جمع نکردن.... میشه حدس زد چه خبره!!!

خیلی خیلی حالم خوبه.....
مدل خاصی خیلی خوبم.... خدا به خیر بگذرونه....

۳ نظر:

ویدا گفت...

خدا کنه حالت خوب باشه عزیزم البته از نظر من !!!!!!!!!

رها گفت...

دخملم خدا رو شکر که خوبی . یه چایی بریزم ؟ یه کار مثبت انجام دادی دلت باز شد . من عین فرش خیس نشستم و زورم میاد بلند شم ظرف بشورم چه برسه به کار خونه !! اینم از فرمایشات شناسنامه است . خوشبختانه دو تا دختر بزرگ داشتن اینجور وقتها مزه داره . برم واسه اونها چایی بریزم چهارتایی بخوریم ، نه پنج تایی ، ویدا هم اینجاست . بووووووووس

بانو گفت...

سلام آنی جون... از وبلاگ ویدا شما رو پیدا کردم.. با اجازه به لیست پیوندهام اضافتون می‌:کنم :)