خوشبختانه نسبت به چند سال پیش تعداد وبلاگهایی که در مورد مهاجرت مینویسند بیشتر شده. منهم سعی میکنم بنویسم ولی متفاوت. مدل خاص خودم. شاید کسی استفاده کرد.


۱۳۹۱ دی ۱, جمعه

این روزها کانادا به شدت از من دور است.
و من در هر حال خوشحال میباشم.
یعنی در حدی خوش خوشانمان میباشد که داریم یک عدد آپارتمان میخریم.... تازه بعدش هم میخوایم خوشگلش کنیم و بریم توش زندگی کنیم...
هرکی هم با تعجب و چشمای گرد شده ازمون میپرسه پس کاناداتون چی شد؟ میگیم کانادامون داره تو کوچه فوتبال بازی میکنه الان میاد خدمتتون!
گاهی فکر میکنم مهاجرت عجب کار سختیه و عجب فشاری به آدم میاد...
بعد خدا رو شکر میکنم که الان درحال مهاجرت نیستم!!!!!!
داریم در حدی پیش میریم که بعد اینهمه سختی کشیدن و وسیله نخریدن بریم همه چی رو نو کنیم!!!
انسانهای با انگیزه ای هستیم ما.... یعنی اصن یه وضی به قرعان!!!!!
من خیلی خیلی شاد هستم... و اصلا و ابدا نه به فردا و نه به فرداهای دیگه فکر نمیکنم.... به دلاری که گرون میشه فکر نمیکنم ... به کانادایی که توش ریال رو به دلار میخوریم فکر نمیکنم..
راستی گفته بودم؟
نه بابا نگفته بودم... میخوام برم دوره های کافی شاپ بگذرونم.... شایداونور رفتم و توی کافی شاپ کار کردم... خدا رو چه دیدی؟ شایدهم رفتم یه دوره مددکاری گذروندم... شاید هم مشاور شدم.... شاید کتاب فروش بشم... شاید برم درس بخونم... شاید خر بشم ادامه تحصیل بدم (خدا نکنه) ... شاید هم صندوقدار بشم... شاید زمستونا برف پارو کنم.... شاید تابستونا کوچه جارو بزنم.... همه ی اینکارها رو دوست دارم.... شاید هم برم پستچی بشم... شاید برم توی اداره پلیس استخدام بشم و بشم منشی دفتر و هرکی شکایتی داره بهش فرم مخصوص بدم پر کنه و راهنماییش کنم....
اما هرچی فکر میکنم میبینم راه نداره که هیچ کاری نکنم و پامو دراز کنم.... چون ... پول اولین دلیله... مادیات دلیل دومه... و رفاه و آسایش انگیزه ی سومی.... و اینکه بالاخره باید یه چیزی خورد آخرین بهانه ست!!!!

۳ نظر:

بهاره گفت...

همه اون مشاغل محترمو منهم شاید یه روزی انجام بدم .راستی کجا می خوای بری دوره کافی شاپ؟منم شریک می کنی؟
خرید اپارتمان هم خیلی خیلی مبارک باشه .اصلا می دونی چیه یه جورایی همه ما که می خواییم مهاجرت کنیم دیوونه ایم تو هم یکی دیگه از بقیه ما دیوونه ها .البته ورژن ما مهاجرهای دو هزار و ده به بعد پیشرفته تره .بهت افتخار می کنم .پیش به سوی نو نواری

ویدا گفت...

وای یه مدت نمی تونستم وبلاگت رو باز کنم دلم حسابی گرفته بود. خوب مبارکه عزیزم هر کاری دوست داری انجام بده بالاخره اونجا یه گلی به سرمون میگیریم دیگه !!!!!!!!!

رها گفت...

تبرییییییییییییک
برای خونه خیلی خوشحالم . سرمایه گذاری خوبیه ، توی این مملکت هر چی پایین بیاد خونه نمیاد . بهترین تصمیم برای پولتون . صد آفرین دخمل خوب و نازنین
در مورد کافی شاب اینجا جشن میگیرم و میرقصم ! شاید منم به یه نوایی رسیدم و رفیقم قهوه خونه دار شد . خودم مشتری دائمت میشم حتی اگه لازم باشه بیام تورنتو و برگردم .